کد مطلب:90475 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

سخن مولا درباره خط خوارج و ناکثان











مگر او نیست كه با یك عبارت كوتاه، جهت فكری گروه قاسطین «معاویه و یارانش» و خط جمعیت مارقین «گروه خوارج» را چنان ترسیم نموده كه نقطه ی ابهامی، نه در گذشته و نه در حال و آینده باقی نگذاشته است این دو گروه، هر دو با علی علیه السلام جنگیدند و مصلحت اسلام و قرآن هم، مقابله ی با آنها بود، همانگونه كه به مقابله پرداخت و با آنها جنگید، اما در ادامه جنگ، با آنها بعد از امام علیه السلام، مصلحت دیگری بود و آن اینكه با معاویه و یارانش، چه در حیات امام علیه السلام و چه بعد از وفات، باید جنگید، اما با خوارج نه، اینجاست كه شهباز فكر امام علیه السلام خط این دو گروه را از هم جدا كرده و ادامه ی جنگ را با قاسطان واجب و با مارقان ممنوع نموده و فرمود:

«لا تقاتلوا الخوارج بعدی فلیس من طلب الحق فاخطاه، كمن طلب الباطل فادركه.»: بعد از من با خوارج نجنگید، زیرا آن كسی كه در جستجوی حق و خواهان آن است، اما در تطبیق مفهوم به مصداق، اشتباه افتاده است، مانند آن كسی است كه در اصل باطل گراست.

یعنی، خوارج حق را پذیرفته و در جستجوی آنند، اما در شناخت حق، به اشتباه رفته اند. پس جنگیدن با حقجو و حق خواه به مصلحت نیست، تنها راه این است كه آنها را با توجیه و ارشاد، از اشتباه بیرون آورد، اما با معاویه و یارانش كه در گذشته و حال و آینده، سرسختانه برای محو دین و آثار آن كوشیده و می كوشند و خواهند كوشید، باید جنگید و این یك واجب مهم است، چرا كه این گروه هیچگاه به حق گرایش نداشته و ندارند، پس جنگ با آنان جنگ با دشمنان حق است، باید با آنها جنگید، تا اسلام، از خطر این دشمنان قسم خورده، درامان بماند.

علی علیه السلام این ابرمرد تاریخ و بزرگواری اندیشمند كه با این عبارت كوتاه خط دو گروه از دشمنان كه سرسختانه، با او مبارزه كردند را چنان ترسیم نموده و راه

[صفحه 559]

حق جویان و باطل گرایان را از هم جدا كرده كه هیچ شك و شبهه ای باقی نمانده است و از آن پس مسلمانان را موظف دانسته كه با حق جویان، پس از او جنگ نكنند، اما با باطل گرایان، همیشه در ستیز باشند، تا نه حقجو، در ایده اش ناكام بماند و نه باطل گرا، در راه باطلش گامی فراتر نهد.

با این حال چه جای بحث است كه بگوییم در جواب، چرا این گفت و آن را نگفت؟

كوتاه سخن آنكه امام علیه السلام سائل را در حد لازم، نه بیشتر و نه كمتر، پاسخ گفت و تلویحا اشاره كرد كه مرگ من، در بستر شهادت است، اما در وقت دیگر و زمان دیگر كه خود به آن آگاه بود و ضمنا گوینده را، توجیه نمود كه این سخن را تكرار مكن، شاید منظور این بود كه به گفتار و رفتار امام معصوم، هرگز اعتراض روا نیست و چون و چرایی به قول و فعل او وارد نیست در حالی كه عصمت الهی پشتوانه ی مجموعه ی اقوال و افعال اوست بنابراین چون و چرا و پرسش از او و درباره ی اعمال او سخنی ابلهانه بیش نیست.


صفحه 559.